دوس دارم نگات کنم تا که بی حال بشم

تو ازم دل ببری منم اغفال بشم

دوس دارم برای تو با همه فرق کنم

خودمو توی چشات ی تنه غرق کنم

با تو باشم غم چیه با تو مرگم اسونه

اخه دیونه میشم وقتی میگی

دیووووونه

دیووووونه

دیووووونه

دیووووونه

حال میده ناز کنی تا نوازشت کنم

بی خودی قهر کنی غرق خواهشت کنم

دل بدم به خندهات سپر بلات بشم

الاهی تصدقت الهی فدات بشم

مگه میتونم تو رو با کسی عوض کنم

لعنتی صدام بزن هی بگو تا هز کنم

دیوووونه

شنبه 30 مرداد 1395 ♦ 17:55 ♦ عـلـAtefeـی ♦

عاطفه

روزای اولی این اتفاقات پیش اومد خیلی نا امید شدم

گفتم کم کم یادش میره  به مرور زمان همه چی تموم

اما دیگه این حسو ندارم

نشون دادی هر حالی بیادمی

عاطفه مرسی مهمم برات مرسی هستی

خیلییی دوست دارم

همیشه منتظرت میمونم و خواهم موند

تو شیرین ترین اتفاق زندگی منی

با تو زندگی برام معنا داره

منمممم میخوامت عشق خوب من

ببخشید پشت تلفن اذیت میکنم

پنج شنبه 28 مرداد 1395 ♦ 21:11 ♦ عـلـAtefeـی ♦

 

 

کم کم کم کم عاشقم شو اما محکم عاشقم شو

کم کم  بیا نزدیکترم میخوام باشی دوروبرم

کم کم کم کم عاشقم شو اما محکم عاشقم شو

کم کم اروم یواش یواش یواش یواش بیا با من باش

نترس این عشق میمونه خدا با ماست دیونه

نترس این عشق پا برجاست نترس عشقم خدا باماست

نترس این راه همواره هوامونو یکی داره

نترس این عشق میمونه خدا با ماست دیونه

نترس این عشق پا برجاست نترس عشقم خدا باماست

نترس این راه همواره هوامونو یکی داره

اره این حالت عشقه که تو قلبامون اشوبه 

به قلبت راه نده ترسو عزیزم همه چی خووبه

یکی حامیه این عشقه من اینو تازه فهمیدم

نگه میداره اون مارو من این قولو بهت میدم

 

یک شنبه 24 مرداد 1395 ♦ 23:13 ♦ عـلـAtefeـی ♦

سلاااااام

حاااااااااالت خوبه ؟؟؟؟

خووووشی؟؟؟؟

سرحالی؟؟؟؟

چه خبرا؟؟

چیکار میکنی؟؟؟

همه چی خوبه؟؟؟

یادم نیست چی نوشته بودی

ولی هر چی بود چرت گفتی خدا خودش پاک کرد خخخ

نگفتم دروغ گفتی  یا میگی

چون اگه بدونم 1% هم دروغ گویی لازم نمیدونم ادامه بدم

ولییی کوتاهی میکنی که

کوتاهی کردیی که فهمیدن اینجوری شد

الان هم ...

من که صبر میکنم حرفی هم ندارم چاره ای جز این هم ندارم

امااا دیگه همه چی دست خودته هرکار میخوای بکن

وقتی ببینم طرفم یه قدم  به سمتم میاد دو قدم میرم سمتش

با این که سرکارم روزی چند دفعه چک میکنم اینجا رو

تو تلگرام انقد به زینب گفتم عاطفه کوش

که میگه خواب دیدم اومدی گفتی اگه عاطفه نیاری به مامانت میگم خخخخ

تا دلم تنگ میشه میگم عاطفه میخوام

 

شنبه 23 مرداد 1395 ♦ 21:19 ♦ عـلـAtefeـی ♦

سلام نفسم سلام عززیزدلممم

خداااکنه با خیال راحت خواب باشی تازه نتم تمدید شده

چند روز پیش کافینت پست گذاشتم مثل اینکه ارسال نشده :(

الانم میترسم باز بیدار شن باید سریع سیستمو خ کنم

نفس من از خدا میخوام همیشه همراهت باشه یار و یاورت بااشه

تو این لحظه های دووری بهت امیدواری بده سنگ صبورت بااشه رفیق تنهاییت باشه

خداااای مهربونم ببخش منو تازه فهمیدم این دوریا این اتفاقا حکمتش این بوده که من دوباره بهت نزدیک بشم

خدااای قشنگم دوستت دااارم

تازه فهمیدم این دوری ی نعمته 

علی عزیزم بهترررینم

دوستت داااارم

از خدا میخوام مراقب قلب پااکت بااشه

عاطفه تو همیشه بفکرته

همین امشب دعا میکردم تموم موفقیتامونو کنار هم جشن بگیرم که ی شهاب سنگ رد شد

قبلش بخدا گفته بودم خدایا اگه منو علی بهم میرسیم من امشب باید ی شهاب سنگ ببینم 

اون لحظه که از ته دل دعا میکردم دیدم

علی جووونم فقط کافیه صبور بااشی و عااشق

بقول شاعر تو باشی کار سختی نیست

خدا کنه الان که خواابی خواباای خوشکل ببینی

خدایاااااا لبخند میزبان لبای عشقم بااشه نمیگم مهمون چون رفتنیه

عشقم نفسم دوستت داااارم

بپااای قولام هستم

شبت بخیررررر زندگی

جمعه 22 مرداد 1395 ♦ 1:36 ♦ عـلـAtefeـی ♦

امروز 17 مرداد1395

17 چه روزیه ؟؟؟

دقیقا 17 اردبیهشت 94 بود

تو یکی از صفحات  اینترنت یا دنیای مجازی

با کسی اشنا شدم که به مرور زمان محبوب من شد

الان یک سال و سه ماه داره میشه این موجود رو میشناسم

انقد برام عزیزه که هیچ کس برام تا این حد عزیز نیست و نخواهد شد

تمام این 17 ها کنـــــارم بود از راه دور و تبریــــک گفـــت این موعود قشنگ رو

اما... این 17 نیست  نمیدونم کجاست این لحظه ...دلم براش خیلی تنگه

امیدوارم تمام لحظات لبـــش خندون باشه دلش اروم باشه

عاطفه من هر چی بشه ... من دوست دااااااارم

مهرت از دلم بیرون نمیره هیچ وقت

عشقمون رو بهت میسپرم دیگه

این روز رو هم تبریک

خوش باشی

 

 

از طرف علی

یک شنبه 17 مرداد 1395 ♦ 20:39 ♦ عـلـAtefeـی ♦

سلام

در کنار با این که دور بودی لحظات خوبی داشتم

هیچ وقت یادم نمیره صبح بیدارم میکردی بخونم

هیچ وقت یادم نمیره چون من صبح نت داشتم

باهام بیدار میشدی تا حرف بزنیم

هیچ موقع ارتباط روزانه به مدت یه سال یادم نمیره

هیچ موقع یادم نمیره با اس تو بیدار شم یا از جام پاشم 

هیچ موقع حرف زنای کله سحر یادم نمیره

هیچ موقع شب بخیر گفتنای هر شب یادم نمیره

چه شبای در حال چت کردن خوابم برد یا اس دادن

هیچ موقع اون شب های قدر سال قبل یا امسال یادم نمیره حرف میزدی باهام

هیچ موقع قهر کردنات یادم نمیره  که مجبور بودم بیام از دلت در بیارم

هیچ وقت علی برا هیچکس انقد تایب نکرده و نمیکنه

هیچ موقع سرکار گزاشتنات یادم نمیره

هیچ موقع حسی که نسبت بهت دارم یادم نمیره

هیچ موقع اینده ای که تو خیال ساختم یادم نمیره

و هیچ موقع علی چنین حسی به یه دختر پیدا نخواهد کرد

اسم این حس قشنگ رو گزاشتم عاشقی

من حاظر بودم و هستم این حس رو ثابت کنم

ثابت کردنش هم با اومدنم و کارایی برنامه داشتم .......

کجااای اون روزای خوب کجااییی عشق  من کجایی کسی باهات همیشه چت میکردم

کجایی اون کسی دیر میکردم همش اس میدادی تا جواب بدم

↓ ↓

هیـــــــف  شد  بابات بعد کلی فوش گفت لطفا دست از سر دخترم بردار

گفت من یکی دیگه براش در نظر دارم و اونو دوست داره

الکی  وقتت تلف نکن گفت تو براش سرگرمی بودی

خوب نامرد میگفتی خودت بهم  ناراحت نمیشدم

حداقلش دوست معمولی بودیم

الان هم دیر نشده عیب نداره خوش باشی

اما منم قبل کسی خنجر بزنه بهم  جلوش میگیرم

منم عشق اصلیم کس دیگس و خواهد بود

نمیگم دوست نداشتم   داشتم  بخاطر معرفتت

که اونم به مرور زمان از بین رفت

انقدرا هم خر نیستم بیام رو یه ادم هزاران کیلومتر ازم  دوره روش حساب کنم

اتفاقا  دختر مورد علاقه من از با تو بودن خبر داشت

اما چون میدونست دوری براش مهم نبود

بله عاطفه خانوم نمیدونم چی هستی ولی هر چی هستی

دست بالا دست بسیار است  فک نکنی زرنگی

هر جا باشی خوش باشی خول خانوم

عشق من تو دلمه تو فکرمه نه تو که دوری

شما جلو دوربین مخفی قرار داشتی

شما الان تو دلت گفتی خیلی بیشعوری

اماااا شک نکن خودتی  چون یه بزغاله بی عقلی

خوب شد بالا گفتم چقد دوست دارم هاااا

هووووی فوش نده  اینه گزاشتم خخخخ

عووووووووووووضی خخخخخ

زنگ زدم شب بعدش بابات برداشت بیخیال شدم دیگه

اونا زنگ زدن جواب ندادم

اخه بیخیالی میگیرنت  وگرنه ازادی زیاد داری

عاااطفه  من همه چیو میسپرم به خودت

دیگه هر کار میخوای بکن    منم هستم پشتت

تا هر جا بگی دستو پا شکسته میام

دیگه  مشکل از من نیست از تویه

کاری هم از دستم بر نمیاد با این وضعیت

منو بخوای خودت به مرور زمان همه چی حل میکنی

منم پشتتم

نترس خودت بخوای حسرت نمیمونه  چون من پشتتم

مراقب خانوادت باش  تلخ نکن زندگیتون

من ارزش ندااااااااارم

اول خداا بعد خودت

اون حل نمیکنه مگه خودت   من صبر میکنم یه ماه یه سال دوسال اصلا هر چی

چووووون تو چیز دیگه ای برام

عشقمون دست خودت ببینم چیکار میخوای کنی اخرش

رمز وبلاگ داداشی برام بزار

من که سرکارم یه هفته بکوب  سرگرممم با کاری خودم

سخته خیلیییی اما چاره ای نیست

من که منتظر هر عکس العملی از طرف تویم

خوش خندان باشی  دوست داررررم

 

 

ارسال شده علییی

پنج شنبه 13 مرداد 1395 ♦ 23:14 ♦ عـلـAtefeـی ♦

اینجا یکی هست که هر ثانیه خوابت رو میبینه 

تو چشمه تقویم با نبض ساعت منتظر میشینه 

همیشه اونکه غرقه سکوته دستتو میخونه 

درد لحظه رو کسی میفهمه که منتظر میمونه 

از وقتی تو رفتی شب حالمو پرسید 

شاید اگه تو برگردی بشه از چیزی نترسید 

بشه قدر این ثانیه ها رو کنار تو فهمید 

شاید اگه تو برگردی بشه از چیزی نترسید 

بشه قدر این ثانیه ها رو کنار تو فهمید 

  بعد تو برام لحن جاده ها صادقانه تر بود 

هر مسافری که از راه رسید از تو بیخبر بود 

من ساعتارو بیدار نکردم خوابتو ببینن

  این لحظه ها رو روشن گذاشتم تا منتظر بشینم 

از وقتی تو رفتی شب حالمو پرسید

شاید اگه تو برگردی بشه از چیزی نترسید 

بشه قدر این ثانیه ها رو کنار تو فهمید 

شاید اگه تو برگردی بشه از چیزی نترسید 

بشه قدر این ثانیه ها رو کنار تو فهمید

 

ارسال شده علـــــــــــــــی

چهار شنبه 13 مرداد 1395 ♦ 23:4 ♦ عـلـAtefeـی ♦

سلام عشقم

خدااكنه هر جا هستي حالت خوب خوش بااشه

باور ميكني چند بار اومدم كافي نت اما هر بار موقعيت جور نشد برات پست بزارم گگگگ

حتماا خيلي حالت بده و ازم دلخووري

بميرمم برا تو بميرم برا خودم بميرم برا عشقمووون

كه صدتا انگ چسبوندن روش

به همه ثابت ميكنيم عشقمون پاك بود

ثابت ميكنم ته همه ي قصه هاي عاشقونه تلخ نييست

بابا مامانم فك ميكردن خوابم تو حياط بودم

نميدونم فك كنم تو زنگ زدي

حرفاي بابامو نشنيدم ولي حتما حرفاي بدي بهت زده ببخشييييد

من خجالت ميكشم تو روت

هر چقدرم دور باشيم من بيادتم و اينو بهت ثابت ميكنم

بايد اسم عشقمونو بزاريم در حسرت ديدار تو

ميترسم ميترسم اخرشم حسرتش بدلم بموونه

هيييييي

علي من هستممم

شايد در ارتباط نبااشيم ولي دلم باهاااته نگران نبااش از بابت من ديگه كم نميااارم

ما تموم مانع هارو از بين ميبريم

اون موقع اشك داداشمو ديدم الان بابامو

نزاشتن باز داداشم بفهمه

ولي بهشون قول دادم ديگه باهات در ارتباط نبااشم

مجبوريم اين دوريو تحمل كنيم ولي دلم باهاته گفتم كه بهت ثابت ميكنم هر لحظه باهااتم

اما هر وقت تونستم ميام كافي نت از سيستم كه محرويميم

خدااايا از همون اول عشقمونو رابطمونو بتو سپرده بووودم خودت هوامونو داشته بااااش

مايي كه جز تو پناهي ندارريم

علييييي علي من باااش و علي من هم بمووون

من عاطفه تو بودم و هستممم

تا ابددددد...................

چهار شنبه 13 مرداد 1395 ♦ 9:14 ♦ عـلـAtefeـی ♦

همیشه وقتی ی جای زندگیم کم میاوردم یا به مشکلی میخوررردم

تو کناررم بکمکم حلش میکرردی بهم امید میدادی

اگه از خانوادم دلخور میشدم تو دلداریم مکیدادی ارومم میکردی

اما حالا اعتماد خانوادمو از دست دادم بزرگترین ضربه ی زندگیمو خوردم

میخوام بتو پناه بیارم

ولی تو چی

ی غلطی کرردم من چون هیچ راهی نداشتم

اما تو هم دیگه نیستی 

البته هستی ولی ته دلت باهام صاف نیست

بخدا کم اوردم

خیلی حالم بده من از تو انتظار داشتم فراموش کنی مواظبم بااشی

ولی چییشد

علی من همیشه فک میکردم هر اشتباهیم کنم تو ازم میگذری کمکم میکنی راه درستو نشونم میدی

تو سختیا کنارم میمونی

الان که بیشتر از همیشه بهت احتیاج دارم نیییستی

دلت باهام نییست

من با تو تکمیل میییشم 

من و تو اگه باهم بااشیم هیچ چی نمیتونه شکستمون بده

نمیدونم باید چیکاار کنم 

حس میکنم دیگه هیچکسو ندارم

حس نمیکنم وااقعا همینطوره

تو که دیگه منو میشناختی  میدونستی که چقد دوست دااشتم

دو روز ازت دور بودم 

به عشقم شک کردی

به ارزش خودت شک کرردی

اگه وااقعا برام مهم نبوودی خوب هیچوقت سراغتو نمیگرفتم نه که بعد چند روز باز زیر حرفم بزنم بیام سمتت

وقتی اومدم سمتت انتظاار داشتم تو با اغوش باااز منو قبولم کننی

نه که انتظار داشته باشی باز اعتمادتو جلب کنم

تو که بیشتر همه منو میشناسی بهم نزدیکتری

من از دو طرف طرد شدم

هم خانوادم هم توو

من باید خودمو برا خانوادم اثبات کنم

چون نمیتونستم بهشون بگم عشق ما پااک بوود

اما بتو باید چی بگم باید بگم که چقد دوست داارم

خیلی روزای سختی دااارم کااش درکم میکردی

خیلی بده اخرین امیدتو هم از دست بدددی

من از همه جا امیدمو از دست دادم اومدم سمت تووو

ولی تو هم ازم رو برگردوندی

تو همیشه سنگ صبورم بودی اشتباهاتمو بپای خودم نمیزاشتی

خیلی بده ادم اخرین برگ برندشو هم از دست بدده

 

کنارم بااش تو روزای سخت بیشتر از همیشه بهت احتیاج دارم 

شنبه 2 مرداد 1395 ♦ 17:57 ♦ عـلـAtefeـی ♦

عاطفه

یعنی انقد من دوست دارم تو داری

نه نداری . . .   معلومه نداری . . .!

دیگه خسته شدم از بس تو خودم ریختم

و منتظر بمونم چی میخواد بشه

دیگه مشخصه کم کم میخوای بکشی کنار

عاطفه چند وقته  قبل این ماجرا هم اونی من میخواستم نیستی

مشکلات دیگم کمه که اینا هم سر بار میشه

همین امشب تو با خیال راحت میخوابی من به زور خوابم نمیبره

من با کنار کشیدنت   حرفی ندارم چون هر کس اختیار خودش داره

اما نمیازم کسی مثل مهره شطرنج باهام بازی کنه

دقیقا فردا دو هفته میشه که داداشت فهمید

یعنی تو  این دو هفته نتونستی بزنگی بگی علی زنده ای

این یه مورد از صد تا هااا

یه چیز دیگه هم حق میدم بهت از دوریه

دوری  و ندیدن خودش یکی از دلایل شاید برا تو

من اگه عشق  میخواستم باید زمستون میومدم

خیلی چیزا مقصر خودمم

عاطفه میخوای باشی قسمت میدم هر کی دوست داری  جون عزیز ترین کسایی میخوای

انتظار ندارم مثل قبل در ارتباط باشیم

اما  حرفات  و رفتارت مثل قبل باشه   بخدا تحمل ندارم

 اگه بگی یکی دیگه دوست دارم  و بری

دیگه اون موقع میدونم مشکل از منه

 هر دفعه  یه حرف شکنجه روحی همش

من که از اول خوشحالیتو  و خوبیتو خوشبختیتو میخواستم و میخوام

حاظرم   اینا داشته باش حتی بدون من

خیلی سرد شدی خیلی اینا نمیدونم علتش چیه

شاید تو با خودت بگی الکی بهونه میگیره

اما وقتی داری در مورد یه عمر زندگی

به کسی   فکر میکنی کلا قضیه فرق میکنه

من برنامه ها دارم برا این چند دهه مونده از زندگیم

کسی میخوام با هم بهترین لحظات داشته باشیم

الان داره20 سالم میشه خوشی ندیدم در تلاشم بقیش خوب کنم

عاطفه تکلیف منو مشخص کن

 

 

از طرف علی

 

شنبه 2 مرداد 1395 ♦ 1:53 ♦ عـلـAtefeـی ♦